واحد شماره چهار طرح کرامت انصاف فرمت فایل: ورد تعداد صفحه: 6 بخشی از متن : فعالیت شماره یک : قــصــــــه عنوان قصه : جوان با انصاف هوا تاریک روشن بود که عمار با عجله گوسفندانش را از آغل بیرون آورد. هنوز پرنده ی خواب توی چشمان عمار لانه کرده بود. خمیازه ای کشید. گوسفندها که راه افتادند در آغل را بست. از چاه کنار آغل دلو آب را بالا کشید. آبی به سر و صورتش زد تا پرنده ی خواب از چشمانش بپرد. به آسمان نگاهی کرد و گفت :« تا سپیده نزده باید راه بیفتم، تا ص ...